هیچ کس چون تو حریف لب خاموشم نیست
- پنجشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۶، ۰۶:۲۶ ب.ظ
هیچ کس چون تو حریف لب خاموشم نیست
جز صدای سخن عشق تو در گوشم نیست
آه از این غربت نزدیک و از آن حسرت
دور
عشق در سینه ی من هست و در آغوشم
نیست
آن چنان مست خیال تو می افتم هر شب
که حواسم به تن خسته ی بی هوشم نیست
تشنه ام تشنه و بالای سرم کاسه ی آب
ماه روی تو در این آب که می نوشم
نیست
هستی و نیستی آن قدر که جز عطری دور
هیچ در حافظه ی خالی تن پوشم نیست
تا می آیم سر دل وا کنم از
تو...انگار
جز سرانگشت تو روی لب خاموشم نیست...!
آن روح را که عشق حقیقی شعار نیست
نابوده به که بودن او غیر عار نیست
در عشق باش که مست عشقست هر چه هست
بی کار و بار عشق بر دوست بار نیست