انگار مدتی است که
احساس می کنم
خاکستری
تر از دو سه سال گذشته ام
احساس
می کنم که کمی دیر است
دیگر
نمی توانم
حال که تنها شده ام می روی
واله و رسوا شده ام می روی
حال که غیر از تو ندارم کسی
اینهمه تنها شده ام می روی
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
از فصلهای خشک گذر میکردند
من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت
شب
حرف می زنم
اگر به خانه ی من آمدی
برای من
ای مهربان !
چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم ....
دانلود دکلمه
حجم: 1.75 مگابایت
توضیحات: با صدای خسرو شکیبایی.شعر فروغ فرخزاد