دوخط کتاب. شعر و موسیقی

آدما همونقدر نمیخوان حالت رو بدونن که تو میخوای بگی

دوخط کتاب. شعر و موسیقی

آدما همونقدر نمیخوان حالت رو بدونن که تو میخوای بگی

دوخط کتاب. شعر و موسیقی
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

فروغ فرخزاد

افســـــانه ی تلـخ

نه امیدی که بر آن خوش کنم دل

نه پیغامی نه پیک آشنایی

نه در چشمی نگاه فتنه سازی

نه آهنگ پر از موج صدایی

ز شهر نور و عشق و درد و ظلمت

سحر گاهی زنی دامن کشان رفت

پریشان مرغ ره گم کرده ای بود

که زار و خسته سوی آشیان رفت

کجا کس در قفایش اشک غم ریخت

کجا کس با زبانش آشنا بود

ندانستند این بیگانه مردم

که بانگ او طنین ناله ها بود

به چشمی خیره شد شاید بیابد

نهانگاه امید و آرزو را

دریغا آن دو چشم آتش افروز

به دامان گناه افکند او را

به او جز از هوس چیزی نگفتند

در او جز جلوه ظاهر ندیدند

به هرجا رفت در گوشش سرودند

که زن را بهر عشرت آفریدند

شبی در دامنی افتاد و نالید

مرو ! بگذار در این واپسین دم

ز دیدارت دلم سیراب گردد

شبح پنهان شد و در خورد بر هم

چرا امید بر عشقی عبث بست ؟

چرا در بستر آغوش او خفت ؟

چرا راز دل دیوانه اش را

به گوش عاشقی بیگانه خو گفت ؟

چرا؟او شبنم پاکیزه ای بود

که در دام گل خورشید افتاد

سحرگاهی چو خورشیدش بر آمد

به کام تشنه اش لغزید و جان داد

به جامی باده شور افکنی بود

که در عشق

لبانی تشنه می سوخت

چو می آمد ز ره پیمانه نوشی

بقلب جام از شادی می افروخت

شبی نا گه سر آمد انتظارش

لبش در کام سوزانی هوس ریخت

چرا آن مرد بر جانش غضب کرد ؟

چرا بر ذره های جامش آویخت ؟

کنون این او و این خاموشی سرد

نه پیغامی نه پیک آشنایی

نه در چشمی نگاه فتنه سازی

نه آهنگ پر از موج صدایی

شاعر فروغ فرخزاد-افسانه ی تلخ-اسیر

  • mehri merila

شعر

فروغ فرخزاد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی